او در دوران طولانی بازیگری و مربیگریاش اجازه نداد که فراز و نشیبهای اجتنابناپذیر، ذرهای از علاقهاش به این ورزش را کم کند و در مبارزه طولانیاش با سرطان، هرگز سرسختیاش را از دست نداد.
رابسون یک جنگجوی ذاتی بود. او چند بار کف رینگ افتاد ولی هر بار بازگشت تا در فوتبال به چیزهای بیشتری برسد. او اواخر عمرش به چهره قابلاحترامی در دنیای فوتبال تبدیل شد، با این وجود در اکثر سالهایی که در فوتبال بود به عنوان یک جواهر ملی مطرح نشد.
دوران بازیگری او با مدالهای قهرمانی برجسته نمیشوند همان طور که خودش گفته بود: «در همه سالهای بازیگریام هیچ چیزی نبودم.» در دوران مربیگری هم او موفقیت مت بازبی، بیل نیکولسون یا برایان کلاف و آلکس فرگوسن را نداشت. او قبل از اینکه به خارج از انگلیس برود، نتوانست قهرمانی لیگ را تجربه کند.
اگر او پس از رساندن انگلیس به نیمهنهایی جامجهانی 1990 بازنشسته میشد، همواره به عنوان مربیای شناخته میشد که دو بار در راه الف رمزی قدم گذاشته، بدون اینکه بتواند تا آخر راه برود. رمزی با ایپسویچ در سال 1962 قهرمان لیگ شد، رابسون در سال 1981 با این تیم به مقام دوم رسید.
انگلیس رمزی در سال 1966 قهرمان جهان شد، انگلیس رابسون در ایتالیا به جمع چهار تیم رسید. حضور مداوم رابسون در فوتبال چه به عنوان مربی باشگاهی در هلند، پرتغال و اسپانیا چه در بازگشت به انگلیس در نیوکاسل، که حتی پس از برکناری هم به عنوان یک تماشاگر عادی در سنتجیمز پارک حاضر می شد، در سالهای تاثیر عمیق خارجیها در داخل و خارج زمین، ارزشهای فوتبال انگلیس را به مردم یادآوری میکرد.
رابسون به سنتهای فوتبال انگلیس افتخار میکرد. او به عنوان یک بازیکن تجسم سرعت، استقامت و تکنیک بود که بازیکنان انگلیس در اواخر دهه 50 میلادی عرضه میکردند، زمانی که شکستهای سنگین مقابل مجارستان درسهای تازهای را به آنها آموخته بود. فوتبال پوشکاش (ستاره وقت مجارستان) و یارانش با وجود مهارتهای بالایشان بر مبنای حرکت بدون توپ بود و تعداد کمی از همتیمیهای رابسون، حس بهتری درباره فضا و حرکت نسبت به او داشتند.
او در 20 بازی ملیاش به عنوان یک هافبک تهاجمی فضای زیادی را پوشش میداد. پیشبینی میشد که رابسون در جامجهانی 1962 در شیلی پیشرفت قابلتوجهی داشته باشد ولی مصدومیت مچ پا در یک بازی تدارکاتی موجب شد که او این تورنمنت را از دست بدهد و دیگر هرگز در تیم ملی بازی نکرد. توجه بینالمللی به رابسون زمانی جلب شد که او بازیکن وستبرام بود و در 257 بازیاش توانست 61 گل بزند ولی او فوتبالش را با فولام شروع و تمام کرد.
او یک بار فولام را که دوران کوتاهی هم در آن مربیگری کرد، باشگاهی دلنشین و اجتماعی خواند که هرگز مدعی جدی قهرمانی نیست. ولی این تعریف بیشتر برای باشگاه ایپسویچ مناسب بود که روسایش، جان و پاتریک کوبولد آن را مکانی برای تفریح با دوستانشان میدانستند. آنها دخالتی در کار تیم نداشتند و دست رابسون در دوره 13 ساله کاریاش باز بود. او در این سالها تنها 14 بازیکن جدید خرید و بیشتر ترجیح میداد که از جوانان ساخته باشگاه استفاده کند.
رابسون اما مخالف تغییرات یا نوآوری نبود. وقتی ممنوعیت استفاده از بازیکنان خارجی در سال 1978 برداشته شد، ایپسویچ جزو اولین تیمهایی بود که به بازیکنان خارجی روی آورد. دو خرید هلندی بعد تازهای به بازی تیم دادند و نقش پررنگی در قهرمانی یوفا در سال 1981 داشتند. بهترین بازی ایپسویچ در این راه، پیروزی 4 بر یک در خانه سنت اتین فرانسه در مرحله یکچهارم نهایی بود که در آن زمان میشل پلاتینی و جانی رپ را در ترکیبش داشت.
رابسون خشمگین هم میشد ولی این خشم هرگز دوام زیادی نداشت. مشاجرات اتفاقی او با خبرنگاران هم به سرعت فراموش میشد.
او کینه به دل راه نمیداد. جدیترین منتقدان رابسون در میان کسانی بودند که در ساردینیای ایتالیا برای او نهار خداحافظی ترتیب دادند. رابسون پیش از سفر انگلیس به ایتالیا با انتقادهای زیادی روبهرو شد و مطبوعات به طور غیرمستقیم از برت میلیچیپ، رئیس اتحادیه فوتبال این کشور نقلقول کردند که قرارداد او پس از تورنمنت تمدید نمیشود.
رابسون درنگ نکرد و با آیندهوون برای فصل بعد به توافق رسید، تا جایی که برخی مطبوعات عصبی به او لقب «فراری» دادند. با این وجود پس از اینکه انگلیس در نیمهنهایی در ضربات پنالتی مغلوب آلمان شد، جمعیت زیادی برای استقبال به فرودگاه لوتون آمده بودند و برای رابسون هورا میکشیدند. او انگلیس را به عنوان یک محکوم ترک کرد، ولی در لباس یک قهرمان بازگشت.
منبع: گاردین